معنی سیل بزرگ

حل جدول

سیل بزرگ

اباب


سیل

آب ویرانگر

آب ویرانگر، آب بنیان کن

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

سیل بزرگ

کارثه


سیل

جریان، سیل، فیضان

عربی به فارسی

سیل

سیل , سیل رود , جریان شدید , سیل وار

لغت نامه دهخدا

سیل

سیل. (پسوند) سیر: سردسیل. گرم سیل. (از فرهنگ فارسی معین).

سیل. [س َ] (ع اِ) آب بسیار که روان باشد. بی پروا، بی تاب، بی زینهار، پرشور، لاابالی، تندرو، دریادیده، سبکرو، سبکرفتار، سبک خیز، خانه برانداز، خانه کن، گران تمکین، گران سنگ، زمین گیر، پادرگل، بی زور، تیره و ناصاف از صفات اوست. (از آنندراج). آب روان. (دهار). آب بسیار که بسبب بارانهای شدید و پیاپی ذوب برفها یا خرابی سد در روی زمین جریان یابد. ج، سیول. (فرهنگ فارسی معین). توجبه. (صحاح الفرس):
بر آنسان بیاید بر آن رزمگاه
که سیل اندر آید ز کوه سیاه.
فردوسی.
همچنان سنگی که سیل آنرا بگرداند ز کوه
گاه زآن سو گاه زین سو گه فراز و گاه باز.
منوچهری.
حکایت آمدن سیل و خرابی رسیدن بغزنی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 261).
می شتابد چو سیل سوی نشیب
خلق سوی نشاط و لهو و لباس.
ناصرخسرو.
از سیل کجا ترسد آن کس کو
مأوا همه بر کوهسار دارد.
مسعودسعد.
ای ریخته سیل ستم بر جان ماسر تا قدم
پس ذره ای ناکرده کم با تن زده تا ریخته.
خاقانی.
الغریق الغریق میگویم
زآن چنان سیل تا گریخته ام.
خاقانی.
وانگردد از ره آن تیره پسر
بند باید کرد سیلی را ز سر.
مولوی.
اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی.
(گلستان).
از تو گر دیده ای پرآب شود
ملکت از سیل آن خراب شود.
اوحدی.
چه من دوش خوابی عجب دیده ام
که سیلی برآمد زکوه رز آب.
سلمان ساوجی.
گر بود خانه سیل و طوفان خیز
نقش دیوار را چه پای گریز.
مکتبی.
- سیل از سر گذشتن، غرقاب شدن.بمجاز، کنایه از کاری تمام شدن و خاتمه پیدا کردن:
نصیحت گوی را از ما بگو ای خواجه دم درکش
که سیل از سر گذشت آنرا که میترسانی از باران.
سعدی.
|| (مص) روان شدن آب و خون و جز آن. (آنندراج). روان شد آب. (ناظم الاطباء).


سیل ریز

سیل ریز. [س َ/ س ِ] (نف مرکب) سیل ریزنده. سیل باران:
در خانه ٔ سیل ریز منشین
سیل آمد سیل، خیز منشین.
نظامی.

تعبیر خواب

سیل

دیدن سیل در خواب بر چهار وجه است. اول: دشمنی بزرگ. دوم: پادشاهی ستمگر. سوم: لشگر غالب. چهارم: فتنه و بلا. - امام جعفر صادق علیه السلام

اگر در خواب بیند سیل درجائی خرابی کرد، دلیل که مردم آنجا را از پادشاه منفعت رسد. - جابر مغربی

فرهنگ معین

سیل

(سَ یا س) [ع.] (اِ.) آب بسیار که بر اثر باران های شدید یا ذوب برف ها بوجود آمده باشد.

ترکی به فارسی

گویش مازندرانی

سیل

نامی برای گاو نر، گاوی که رنگ پشت یا زیر شکم آن سفید باشد...

فارسی به ایتالیایی

سیل

alluvione

معادل ابجد

سیل بزرگ

329

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری